گروه صنعت پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد،۶۲ درصد سالمندان ایرانی جزء دهکهای کمدرآمد هستند.براساس آمارهای مرکز آمار ایران حدود ۶۲/۵ درصد از سالمندان ایرانی در ۵ دهک کمدرآمد یک تا پنجم قرار دارند. دهک یک با سهم ۱۶/۴ درصد بیشترین سالمندان را در بین دهکهای درآمدی در خود جای داده است. پس از آن هر کدام از دهکهای دوم، سوم، چهارم با سهم نزدیک به ۹/۵ درصدی بیشترین سالمندان را دارند.
همچنین نسبت خانوارهای دارای سالمند در دهک اول نزدیک به ۳۷ درصد، در دهکهای دوم تا چهارم حدود ۲۱ درصد، در دهکهای پنجم و ششم حدود ۱۸ درصد، در دهک هفتم حدود ۲۱، در دهک هشتم نزدیک به ۱۹ درصد، در دهک نهم ۲۲ و در دهک دهم نیز ۲۵ درصد است. چهارم ۲١ ۶۲ درصد سالمندان ایرانی جزء دهکهای کم درآمد محسوب میشوند. متأسفانه خبرها حاکی این است که نصف سالمندان ایرانی هیچ بیمه ای برای تامین مخارج زندگی خود ندارند، لذا تا آخر عمر مجبورند کار کنند. حمایت از اقشار جامعه برای داشتن سن سالمندی و بازنشستگی خوب که توان اداره اقتصادی خود و خانواده را داشته باشد یک امر مهم است در حالی که در حال حاضر هم بخشی از نیروی کار بیمه ندارند و بازنشستگی هم نخواهند داشت برای تبیین هر چه بهتر این موضوع با علی اکبر لبافی معاون اسبق وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی تماس گرفتیم تا ببینیم برای حمایت از نیمی از جمعیت سالمند کشور یا سالمندان آتی کشور چه باید کرد؟
وضعیت خوبی نیست که نیمی از سالمندان کشور تحت هیچ پوشش بیمه ای نیستند و تا آخر عمر باید کار کنند، اصولا پرداخت های بیمه ای در ایران چگونه صورت می گیرد؟
ما در کل کشور حدود ۲۰ مجموعه یا دستگاه و صندوق بیمه گر داریم که دو تای این صندوقها، صندوقهای اساسی هستند، تامین اجتماعی و بازنشستگی کشوری ، بیمه عشایری یک پوشش بیمه ای است که در سالهای اخیر ایجاد شده اشت
مقدمات اجرایی بیمه سلامت هم از شش سال پیش گذاشته و تکمیل شد، لذا آنچه که در حد بضاعت مالی کشور برای مسوولین مقدور بود ایجاد یک پوشش عمومی بیمه ای درمانی برای عموم مردم. اما این پوشش فقط بیمه درمان است نه بیمه بازنشستگی، اصولا کسانی که از بیمه سلامت استفاده می کنند فقط به لحاظ درمانی تحت پوشش قرار گرفته اند در صورتی که یکسری بیمه ها وصل به بازنشستگی هستند و حداقل هایی را پرداخت می کنند. این دسته از بیمه ها، بیمه های اجباری هستند که بازنشستگی دارند. دسته دوم بازنشستگی از طریق پرداخت بیمه خویش فرمایی است که افراد خود را بیمه اختیاری می کنند، لذا برای دریافت حقوق بازنشستگی یا باید نیروی کار بود و بیمه اجباری پرداخت شود یا بیمه اختیاری. به هر حال کسانی که بیمه اختیاری پرداخت می کنند حتما باید درآمد و کسب و کاری داشته باشد تا از محل درآمد خود حق بیمه را پرداخت کنند. سالمندانی که در جوانی یا نیروی کار نبوده اند یا حق بیمه پرداخت نکرده اند از دریافت حقوق بازنشستگی محرومند.
همین الان هم بخش بزرگی از نیروی کار حق بیمه پرداخت نمی کنند آیا این مساله دلیل اقتصادی دارد؟
البته در گذشته پوشش عمومی برای بیمه اختیاری وجود نداشت، طبیعتا صندوق های بیمه ای براساس بیمههای اجباری فعالیت می کردند، یعنی بیمه هایی که فرد کار می کرد و از محل کار خود بیمه وی پرداخت می شد. به هر حال افرادی که حقوق می گیرند بر مبنای سنوات خدمت و پرداخت بیمه دریافتی دارند، یعنی اگر کسی ۱۰ سال بیمه پرداخت کرده باشد به اندازه ١٠ روز حقوق میگیرد یا ۱۵ سال ۱۵ روز، در تعدیل آماری اشاره بنابراین نسبت به میزان کار سال های دور و پرداخت بیمه دریافتی خواهند داشت. به هر حال چه حقوق بگیران سالمند و چه کسانی که حقوق و دریافتی ندارند در وضعیت تورمی کنونی زیر خط فقر و ده پله زیر خط فقر تر قرار دارند. امروز اگر حداقل مزد پرداختی ٢میلیون و ۸۰۰ هزار تومان باشد، عددی که برای حق بیمه ٢٧ درصدی پرداخت می شود برای پرداخت کننده بیمه رقم سنگینی است، لذا غالبا از پرداخت این عدد سر باز می زنند و متعاقب آن در دوران میانسالی و پیری دچار مشکل درآمدی و فقر شدید می شوند. در مجموع در یک جمعبندی کلی به نظر میآید شرایط حاکم بر کسب و کارها به خصوص کسب و کارهای خرد و متوسط و مشاغل خویش فرمایی منجر به این میشود که فرد نتواند بیمه پردازی کاملی داشته باشد و به میزان نسبت کارکرد خوبی بازنشسته شود، یعنی میزان کارکردها اصولا ۳۰ روزه نیست، لذا بازنشستگان نمی توانند یک زندگی مناسب برای خود یا خانواده تامین کنند پس دچار فقر می شوند، حتی کسانی که با ۳۰ روز کاری هم بازنشسته میشوند توان معیشتی خوبی ندارند. اصولاً شاغلین ما حداقل دریافتی را اخذ می کنند و چون تامین زندگی با حداقل ها ممکن نیست سالمندان ما در تنگنای اقتصادی و معیشتی به سر میبرد.
اگر طرح همسان سازی اجرا شود آن دسته از سالمندان حقوق بگیر می توانند طعم رفاه نسبی را بچشند؟
حتی اگر طرح همسانسازی هم اجرا شود باز این طرح و افزایش حقوق برخی از بازنشستگان نمی تواند زندگی افراد جامعه را جبران کند. هر چقدر دستمزدها افزایش می یابد به دلیل افزایش تورم، نیازهای معیشتی پوشش داده نمی شود، بنابراین بازنشسته و شاغل در زندگی بهبود معیشتی نمی بیند، مگر اینکه دولت راهکار دیگری برای حمایت از سالمندان اتخاذ کند.
آیا دولت ها نباید برای حمایت از اقشاری که توان پرداخت بیمه بازنشستگی ندارند اقداماتی انجام دهند؟
کشور در شرایط عادی قبل از تحریم های آقای ترامپ ۱۰۰ میلیارد دلار صادرات داشت، ۷۵ میلیارد دلار نفت و گاز می فروختیم، ۲۵ میلیارد دلار در حوزه صادرات توسط بخش خصوصی و تعاونی به اقتصاد تزریق می شد اما عملاً در شرایط موجود اگر دولت قصد بیمه همگانی و پرداخت هزینه نیازمندان جامعه که کسب و کاری برای حق بیمه اختیاری دادن ندارند را داشته باشد به هیچ وجه این کار عملی نمی شود چرا که بخش بزرگی تر از درآمدهای نفتی و پتروشیمی به دلیل تحریم ها قفل شده و دولت نمی تواند درآمد ارزی آن را به کشور بازگرداند. تحریم و کرونا و بی عملی دولت هم در حوزه بخش خصوصی تاثیرات شدیدی بر فضای کسب و کارها وارد کرده است، مرزها در شرایط کرونایی دائما باز و بسته میشوند، متأسفانه بازارهای بسیاری را از دست داده ایم، لذا عملاً دولت در شرایطی قرار دارد که منابعی برای تامین مسائلی از این دست را ندارد، مگر اینکه به سمت استقراض از بانک مرکزی برود که این مساله بر روی تورم و پایه پولی تاثیر میگذارد، بنابراین به زیان همه ی مردم تمام می شود. در این شرایط دولت منابعی برای تامین حمایت های بیمه ای ندارد. دولت به قدری در تنگنا قرار گرفته که مجبور به فروش دارایی ها و املاک خود شده تا منابع درآمدی خود را تامین کند، از طرفی هم به دستگاههای اجرایی تاکید کرده که آنها هم برای جبران افزایش حقوق های کارکنان خود دارایی های خود را بفروشند، بنابراین دولت در شرایطی نیست که با تحکم خواستار پرداخت بیمه یا حقوق برای سالمندان و کسانی که توانایی پرداخت حق بیمه ندارند باشیم. از طرف دیگر ورودی و خروجی قالب صندوق های بازنشستگی ما در وضعیت بحرانی است بنحوی که در نقطه سر به سر است. حدود ٧۵ تا ٨۵ درصد از منابع مورد نیاز صندوق بازنشستگی کشوری از منابع بودجه عمومی دولت تامین میشود، در حالی که شرکتها و هلدینگهای صندوق باید منابع لازم را تأمین کنند اما شرایط حاکم بر صندوقها، هیئت مدیره ها انتصابات و حقوق های بالایی که دریافت می کنند، ورودی و خروجی هزینه ها بیشتر از منابع درآمدی آنهاست، لذا قالب صندوقهای ما صندوقهای ورشکسته ای هستند که نمی توانند منابع خود را تامین کنند. ساختار تامین اجتماعی باید تغییر کند. تامین اجتماعی ۷۰ هزار پرسنل دارد که میانگین دریافتی های آنها سه برابر قانون کار و دو برابر بازنشستگی کشوری است، لذا هر چقدر کارگران و کارفرمایان منابع مالی تولید کنند صرف حقوق و مزایای پرسنل تامین اجتماعی میشود، موضوعی که چالش عظیمی در حوزه بیمه ای کشور است. متأسفانه صندوق های بیمه ای ما در حوزه منابع درآمدی هزینههای اجرای کار مانند یک کلاف سردرگم شده اند، با این وضعیت باید به دنبال الگوها و ساختارهای جدیدی برای تولید منابع باشیم تا وضعیت بیمه ها تغییر کند. در این شرایط نمی توان هزینه جدیدی به دولت و دولتمردان تحمیل یا اجبار کرد، چرا که توان چنین حمایتی ندارند لذا بیان این موضوع جای تاسف دارد که بخش بزرگی از سالمندان ما زیر خط فقر به سر می برند و تا آخر عمر مجبورند کار کنند.
نظر شما